علل و عوامل زوال تمدنها از منظر قرآن* شرایط جامعه امروز ایران، شرایط خوبی نیست و از منظر تئوری، هیچ تئوری قادر به تبیین وضعیت و شرایط امروزین جامعه ایرانی نیست. از طرف دیگر به نظر می رسد راس هرم جامعه نیز توان و تدبیر لازم را برای مدیریت آن از دست داده و جامعه با سرعتی کنترل ناشدنی به سمت قهقرا و سقوط پیش می رود. در تبیین تحولات و سیر جامعه ایرانی در سنوات اخیر می توان از منظر تئوری های سیاسی، اقتصادی و جامعه شناختی و روانشناختی دلایل و عللی را ذکر کرد ولی نگاه قرانی به ان می تواند بسیاری از ابهامات و پیچیدگی های جامعه ایرانی را بیان نماید. از اینرو علل و عوامل اصلی زوال تمدنها ، حکومتها و جوامع در این مختصر ذکر می شود تا باشد که نوع انسان ایرانی با تمسک به قرآن و بهره گیری و عمل راستین به آن خود را از این شرایط بغرنج و نا امیدکننده نجات داده و جامعه و زندگی خود را به سرمنزل تعالی برساند. در این مسیر "کسب و رشد آگاهی جمعی جامعه" ، "اراده حرکت و کوشش جمعی و مشارکت فعال و مستمر و متداوم برای اصلاح و تغییر خویشتن و جامعه" و "تعقل و تفکر و شکل دادن ساختار هوشمند و کارآمد" و در نهایت "ایجاد و اعمال بهنگام و روزآمد مکانیزم های موثر و کارآمد نظارتی و کنترلی برای ارکان جامعه بویژه ارکان قدرت" از الزامات اولیه برای اصلاح و برون رفت از این وضعیت می باشد. از منظر کلام وحی آنچه موجب میشود مشیت الهی بر سقوط ملت و ظهور ملت دیگر تعلق گیرد، انحراف از مسیر حق است، به طوری که دیگر امیدی به بازگشت جامعه از آن وجود نداشته باشد. بعضی از ملتها مانند قوم نوح بر اثر فاصله طبقاتی و بعضی مانند قوم ثمود و قوم مدین بر اثر انحراف اقتصادی و فساد بر روی زمین، یعنی احتکار، کمفروشی و خصوصیکردن ثروتهای عمومی، سقوط میکنند و برخی مانند قوم عاد بر اثر زیادهروی در شهوات و انحراف جنسی و بعضی مانند ملت فرعون بر اثر ظلم و ستم و برتریطلبی، و قوم بنیاسرائیل نیز بر اثر انحراف از راه حق و فسق و فجور به هلاکت رسیدند. مهمترین علل زوال تمدن از منظر قرآن شامل موارد زیر است: 1- ظلم و ستم: ظلم در اصطلاح قرآن شامل هرگونه انحراف از موازین حق و تجاوز از حدود و قوانین حاکم بر فرایند تکامل موجودات و یا انجام هر نوع عملی است که با وضعیت صحیح یا حرکت و تغییر تکاملی پدیدهها مغایر باشد. و در سه محور ظلم به خود، ظلم به دیگران و ظلم به خدا بررسی میشود. به طور کلی برای نابود ساختن یک جامعه یا تمدن هر یک از انواع ظلم کافی است. «و چه بسیار مردم مقتدری در شهرها و دیارها بودند که ما به جرم ستمکاری، آنها را نابود ساختیم و قومی دیگر به جای آنها آفریدیم». (انبیاء: 11) 2- تکذیب پیامبران و نافرمانی از اوامر الهی: تکذیب آیات و رسولان الهی از امور رایج تمدنها و اقوامی است که به هلاکت رسیدهاند. در برخی آیات الهی از معارضه بیهوده برخی امتها با پیامبران و تعالیم الهی سخن رفته است. اقوامی، همچون عاد، ثمود و نوح از جمله جوامعی هستند که به علت تکذیب آیات الهی و نافرمانی از پیامبرانشان به هلاکت و نابودنی رسیدند و این وعده تخلفناپذیر خداوند بر جوامع سرکش و نافرمان است: پیش از اینان هم قوم نوح بنده ما نوح را تکذیب کردند و گفتند فردی دیوانه است و زجر و ستم بسیار از آنها کشید ` تا آنگاه به درگاه خدا دعا کرد که بارالها من سخت مغلوب قوم شدهام تو مرا یاری فرما ` ما هم درهای آسمان را گشودیم و سیلابی از آن فرو ریختیم ` و در روی زمین چشمهها جاری ساختیم تا آب آسمان و زمین به هم به طوفانی که مقدر حتمی بود، اجتماع یافت ` و سوار و حمل کردیم نوح و پیروانش را در کشتی محکم ` که آن کشتی با نظر و عنایت ما روان گردد تا کافران با آن طوفان بلا مجازات شوند ` و آن کشتی را محفوظ داشتیم تا آیت عبرت خلقِ خدا شود ` آیا کیست که از آن پند گیرد... قوم عاد نیز پیمبرشان هود را تکذیب کردند پس باز بنگرید عذاب و تنبیه ما چگونه سخت بود ` ما بر هلاکت آنها تندبادی در روز پایدار نحسی فرستادیم ` که آن مردم را از جا برمیکند، چنانکه ساق درخت خرمات را از ریشه افکند ` پس باز بنگرید عذاب و تنبیه ما چگونه سخت بود. (قمر: 9 ـ 21) 3- عدم توجه به اصل امر به معروف و نهی از منکر: بقا و حیات اجتماعی و انسانی جامعه در گرو این دو اصل دعوت به حق و ارزشهای اخلاقی، و مبارزه پیگیر با فساد و ضد ارزشهاست. از منظر قرآن، شایستهترین امتها، امتی است که پیوسته در راه خودسازی و اصلاح عملکرد و رفتار خویش است و در عین حال برای اصلاح دیگران نیز دعوت به حق میکند.جابهجا شدن جای ارزشها و ضد ارزشها بهترین علامت انحطاط است:و باید از شما مسلمانان (برخی که دانا و پرهیزگارترند) مردم را بر خیر و صلاح دعوت کنند و به نیکوکاری امر، و از کارهای زشت و ناشایست نهی کنند و اینان واسطة هدایت خلق، و خود از رستگارانند.(آلعمران: 104) 4- ارتکاب گناه و سقوط اخلاقی: سقوط اخلاقی مقدمه سقوط اجتماعی و سیاسی و عامل نابودی تمدنهاست. جامعه هنگامی میتواند به حیات خود ادامه دهد و به مراتب تکامل دست یابد که بر ارزشهای اخلاقی استوار باشد. در غیر این صورت سرنوشتی جز زوال ندارد، چنانکه در مورد قوم لوط میخوانیم:و لوط را فرستادیم که به قوم خود گفت آیا اعمال زشتی که پیش از شما هیچ کس بدان مبادرت نکرده به جا میآورید؟ ` شما زنان را ترک کرده و با مردان سخت شهوت میرانید، آری شما قومی فاسد و نابکارید. ` آن قوم پیغمبر خود لوط را وقعی ننهادند، جز آنکه گفتند که او را از شهر بیرون کنید که او و پیروانش مردمی هستند که این کار (لواط) را پلید دانسته و از آن تنزّه جویند ` ما هم او (لوط) و اهل او را نجات دادیم مگر زن او که آن زن هم از بازماندگان در عذاب بود ` و بر آن قوم، بارانی از سنگریزه فرود باریدیم پس بنگر که عاقبت و سرانجام بدکاران چیست. (اعراف: 80 ـ 84) 5- دنیاپرستی و خوشگذرانی: قرآن در مورد عاقبت دنیاپرستی و هوسرانی هشدار میدهد که گام برداشتن جامعه در این مسیر، موجبات زوال قطعی را فراهم میآورد:و چه بسیار شده که ما اهل دیاری را که به هوسرانی و خوشگذرانی پرداختند هلاک کردیم. این خانههای ویران آنهاست که جز عدة قلیلی در آن دیار سکونت نیافتند. (قصص: 58)قرآن غرقشدن انسانها را در هوسرانی و عیاشی، مانع درک حقایق میداند، زیرا بر دلهای آنها پردهای از مادیات کشیده میشود که قادر به درک مبادی معنوی نیستند: «و ما هیچ رسولی در دیاری نفرستادیم جز آنکه ثروتمندان عیاشِ آن دیار به رسولان گفتند: ما به رسالت شما کافریم». (سبأ: 34) 6- برتری طلبی و غرور: جامعه مستکبر و برتریطلب، همچون فرد مستکبر، حق را از باطل تشخیص نمیدهد و همانند افرادی که پس از به دستآوردن پیروزی و نزول نعمت الهی و الطاف بیکران او به جای سپاسگزاری و ذکر خدا دچار مستی میگردند و غرور گریبانشان را میگیرد، همه این برکات را از عملکرد خود میدانند. قرآن از چند قوم که به هلاکت رسیدهاند با عنوان «مستکبر» یاد میکند و آنها را در زمره هدایت نیافتگان معرفی میکند: اما قوم عاد در روی زمین به ناحق تکبر و سرکشی کردند و با غرور گفتند که از ما نیرومندتر در جهان کیست؟ آیا اینها نمیدانستند خدایی که آنها را خلق کرده از آنها بسیار تواناتر است؟ آنان به همین پندار، پیوسته آیات حق را تکذیب کردند. ` ما هم برای هلاکت آنها تندبادی شدید و هولانگیز در روزهای نحس و شوم بر آنها فرستادیم تا عذاب خوارکننده را در دنیایشان به آنها بچشانیم و عذاب آخرت بیتردید از آن هم خفتبارتر و خوارکنندهتر است و بیشک از هیچ کجا یاری نمیشوند. (فصلت: 15 ـ 16) 7- کفران نعمت: یکی از عوامل عمدهای که جامعه را به زوال میکشاند، کفران نعمتهای الهی است. قوم بنیاسرائیل نمونه بارزی از این مورد هستند. خداوند بارها در قرآن از اعطای نعمتهایی به بنیاسرائیل و سپس فرمان آنها به انجام وظیفهای یاد کرده است، اما این قوم از انجام آن سرباز میزدند و خداوند نیز کفران نعمتهایش را با نزول نقمت بر آنان پاسخ میدهد:و یاد کنید از وقتی که دریا را به خاطر نجات شما شکافتیم و فرعونیان را در آن غرق کردیم و شما آنها را مشاهده میکردید. ` به یاد آرید هنگامیکه (برای نزول تورات) با موسی چهل شب وعده نهادیم پس شما گوسالهپرست و ستمکار شدید. ` آنگاه شما را پس از چنین کاری زشت بخشیدیم، شاید متنبه و سپاسگزار شوید... به یاد آرید وقتیکه گفتیم وارد این قریه (بیتالمقدس) شوید و تناول کنید از نعمتهای آن هر جا و هر چه خواهید به حدّ فراوان و داخل شوید از دروازة آن، سجدهکنان و بگویید خدایا از گناه ما درگذر تا از خطای شما درگذریم به زودی بر ثواب نیکوکاران بیفزاییم. ` پس از آن، ستمکاران، حکم خدا را تبدیل به غیر نمودند، ما نیز عذاب سخت از آسمان بر آنان نازل کردیم. (بقره: 50 ـ 59) 8- تقلّب در خرید و فروش و کسب روزی (فساد مالی): در میان اقوامی که قرآن از آنها سخن به میان میآورد، قوم مدین است که به کمفروشی و تقلب در داد و ستد مشهور بودند. قرآن قوم مدین را خاسرین، یعنی زیانکاران معرفی میکند:و برای اهل مدین برادرشان شعیب را فرستادیم گفت: ای قوم! خدای یکتا را بپرستید که شما را جز او خدایی نیست. اکنون از طرف پروردگار شما برهانی روشن آمد، کمفروشی را ترک کنید و در سنجش کیل و وزن با مردم به عدل و درستی پیشه کنید. کم مفروشید و بر روی زمین پس از آنکه قوانین آسمانی به نظم و اصلاح آن آمد، به فساد بر نخیزید، این کار یعنی خدا را به یگانگی پرستیدن و در وزن خیانت نکردن شما را بهتر است اگر به خدا ایمان دارید `... گروهی از کافرانِ امتش مردم را تهدید کرده و گفتند: ای مردم! اگر پیروی شعیب کنید البته در زیان خواهید افتاد. ` پس زلزله بر آنان آغاز شد، شب را صبح کردند در حالیکه در خانههای خود به خاک هلاکت افتادند. ` آنانکه شعیب را تکذیب کردند هلاک شدند و اثری از آنها باقی نماند و به جای آنکه شعیب را زیانکار میخواندند خودشان زیانکار شدند. (اعراف: 85 ـ 92) 9- تفرقه و اختلاف: این امر از لحاظ عقلی نیز قابل پذیرش است، نتیجه طبیعی اتحاد و یکپارچگی در جامعه، پیروزی و موفقیت است. در حقیقت، نقش اتحاد در بقای ملتها نقشی حیاتی است.قرآن بر لزوم وحدت در جامعه، تأکید بسیاری دارد و در خصوص اختلاف و پراکندگی هشدارهای فراوانی میدهد: مردم! از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و با یکدیگر به ستیزهجویی و کشمکش بر نخیزید و اختلاف نکنید که از هم میپاشید و قدرت و ابهت و نیروی شما از بین میرود. (انفال: 46) در آیاتی از قرآن کریم، اختلاف و پراکندگی در حد شرک و شرکگرایی تلقی شده است و خداوند هشدار میدهد که مبادا با ایجاد تفرقه و اختلاف در جامعه از گروه مشرکان باشید، چرا که تفرقه و پراکندگی سبب شکست و انحطاط جامعه میشود. در جای دیگر میفرماید: «و از شرکپیشگان مباشید؛ از آنهایی که دین خود را به آفت تفرقه و تشتّت دچار ساختند و به گروههای مختلفی تقسیم گشتند...» (روم: 32) . خداوند متعال در آیاتی نیز اختلاف را باعث تسلط گروهی بر سایر گروهها و در نتیجه، اعمال فشار و خشونت و ظلم و بیداد در میان آنها معرفی نموده و از آن به عنوان عذاب الهی یاد میکند. مشخص است جامعهای که در آن ظلم و ستم و تبعیض و خشونت حکمفرما باشد، جامعهای منحط و سزاوار سقوط است:ای پیامبر! بگو او قادر است که عذابی از بالای سرتان یا از زیر پایتان بر شما برانگیزد و یا شما را دچار آفت خانمانسوز پراکندگی سازد و طعم تلخ جنگ و فشار و خشونت را توسط خود شما بر یکدیگر بچشاند. بنگر چگونه آیات گوناگون را برای آنان بازگو میکنیم شاید بفهمند. (انعام: 65) *برگرفته از خبرگزاری فارس: اصول و ضوابط حاکم بر سیر تمدنها با تأکید بر علل سقوط تمدنها از منظر کلام وحی
+ نوشته شده در یکشنبه هشتم مهر ۱۳۹۷ساعت 13:7  توسط یداله فضل الهی
|
|
|