سازمان گسترش: از طلایه داری توسعه تا بحران هویتی و مدیریتی امروز یداله فضل الهی 25/04/1404 26 تیرماه سالروز تاسیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران است. بهانه ای تا نگاهی مجمل بر حال و روز این نهاد توسعه ای داشته باشیم. سازمان سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، از مهمترین سازمانهای توسعه ای کشور، ماموریت خطیر گسترش و نوسازي صنايع و معادن كشور را برعهده دارد. این سازمان مکلف است از طریق بررسيهاي علمي و صنعتي و تهیه و تربیت مدیریت و تاسیس شركتهاي صنعتي و معدنی و خدماتی و يا مشاركت در آنها و كمك و ارائه راهنماييهاي فني به واحدهاي صنعتي و معدنی، مسیر توسعه صنایع کشور را هموار کند. نقش اصلی آن شتابدهنده توسعه صنعتی کشور و توسعه مدیریت و تربیت و پرورش مدیران صنعتی در چارچوب وظایف سازمان مدیریت صنعتی است. این سازمان در طول فعالیت خود، نقش کلیدی در ایجاد صنایع بزرگ و مادر و صنایع وابسته به آنها در طیف وسیعی از ماشینآلات کشاورزی، دریایی، گرفته تا احداث پالایشگاهها و صنایع و تجهیزات نفت، گاز و پتروشیمی، تولید انرژی و احداث نیروگاهها، خودروسازی ایفا کرده و شرکتهای مهمی چون کارخانههای ذوب آهن، شرکتهای ماشینسازی، تراکتورسازی، آلومینیوم سازی، ،کشتیسازی، واگنسازی،هپکو، موتوژن، پمپیران، صنایع تجهیزات نفت، مجتمع صنعتی اسفراین، ماشینهای الکتریکی جوین(جمکو)، پمپ و توربین (پتکو) ، دیزل سنگین ایران(دسا) و ... را تاسیس کرده است. سنوات 1346 تا 1356 دهه طلائی فعالیت این سازمان بوده است. این سازمان که نامش با بنیانگذار عالم و فرهیخته آن، زنده یاد مهندس رضا نیازمند پیوند خورده است، باوجود تاثیر بسیار عمیق در توسعه و تکمیل زنجیره صنعتی ایران، امروز حال و روز دیگری دارد؛ علیرغم بهره مندی از تجربه مدیرانی به وزن و کارآمدی و آگاهی امثال مرحوم رضا نیازمند، بهزاد نبوی، مرحوم اکبرترکان، غلامرضا شافعی، رضا ویسه، قلعه بانی و ... اکنون به مصداق بارز «سازمان بیمار وزارت صمت» تبدیل شده است؛. سازمانی با ماموریت خطیر توسعه صنعتی کشور، ولی خود گرفتار آشفتگی های ساختاری، بلاتکلیفی حقوقی و بی هویتی است. سازمانی که در شعله های بیهویتی و سردرگمی می سوزد و نمیداند رسالت ذاتی اش و فلسفه وجودی اش چیست! سازمانی که هر از چندگاهی وظیفه ای خاص بدان سپرده میشود از نفت و پتروشیمی و خودروسازی و صنایع دفاعی تا توسعه روستاها و صنایع روستائی. سازمانی از منظر حقوقی سرگشته، که نمیداند دولتی است یا غیر دولتی. بر اساس قانون تاسیس باید مستقل و غیر دولتی باشد ولی سازمانی است مستلزم ذکر نام که نامش در همه قوانین به کرات تکرار میشود. امروزه سازمان گسترش سازمانی است با حیطه ماموریت و دامنه اختیار مغشوش و ناشفاف و زخم خورده از خصوصی سازی خانمانسوز و خسران بار. سازمانی به تمام معنی باری به هر جهت و بدون استراتژی بلند مدت و پایدار. اساسا اکثر سازمانهای توسعهای دچار تنگ نظریها و کوته نگریهای قانونی شده و در بلاتکلیفی هویتی بسر میبرند و به لحاظ سطح مدیران خود، دچار کوته قدی مضاعف شده اند. سازمانی بی بهره از منابع مالی مورد نیاز بعلت کمبود منابع دولتی، و ناتوان از تحصیل هزینه گسترش و نوسازی صنایع از منابع غیردولتی خاصه بخشخصوصی و منابع خارجی، سازمانی فارغ از مولفه های دانش مدیریت در گزینش مدیران، در عین حالی که یکی از رسالت هایش تربیت مدیران صنعت بوده است. این سازمان بواسطه افول سطح مدیریت و ساختار منابع انسانی، ناکارآمدتر و سرگشته تر از بسیاری شرکتهای صنعتی است حتی از شرکتهای تابعه خود. و خودش نیازمندتر از هر سازمان دیگری برای توسعه و نوسازی. وضعیت این سازمان وضعیت بیماری است با مرض واگیر که ناخواسته آن را نه تنها به شرکتهای تابعه خود بلکه به صنعت کشور سرایت میدهد. بیماری بی هویتی سازمانی، بلاتکلیفی ساختاری، ناکارآمدی مدیریتی، سیاستزدگی و اسیر زد و بندهای سیاسی و معامله گری بجای تمرکز صرف بر توسعه صنعتی و شایسته سالاری. این سازمان با بدنه مدیریتی ناتوان، سردرگم و دچار تشتت ذهنی و ادارکی، و اسیرسیّالیت قوانین و حیران و سرگشته از وظایف پراکنده است و خنجر سیاست بر تن آن رخنه کرده و سم سیاست هوش و حواس و مشاعر آنرا از کار انداخته و آنرا فارغ از خود ساخته است. آفت سیاست زدگی چنان بر سازمان حاکم شده که کهتران در عرش و مهتران بر فرش هستند و آنکه وصل است در صدر و آنکه در اصل است در ذیل نشسته و با این حال راهبرآن شایسته تعبیر مردی است برای تمام فصول. آنقدر سیال، نرم و مطیع و سازگار و همرنگ با هر سلیقه و رنگ و فصل و گروهی که اصل و اساس و شالوده آنرا از درون تهی میکند. با این وجود با زین کردن اسب لنگ جاه طلبی، سودای وزرات کرده، آنهم نه با نمایش کفایت و کارآمدی ، که با لابی گری و معامله با حیات سازمان. با واگذاری جایگاههای سازمانی هیات مدیره و مدیران عامل شرکتهای تابعه به نفرات وابسته به متنفذان و قدرتمداران که حربه پوششی آنها طرح سوال و استیضاح و ایجاد فشار و محدودیت است. خلاصه اینکه امروز سازمان گسترش در تله هویتی و ماهیتی و سیاست گیر افتاده و عملکرد آن با آموزههایی که خود در سودای توسعه و ترویج و نهادینه سازی آن است، بسیار فاصله گرفته است. علیرغم ماموریت آموزش و تربیت مدیران آینده صنعت، خود هیچ از دانش مدیریت نیاموخته و در انتصاب و ارتقاء مدیرانش هیچ اصل مدیریتی کاربردی ندارد و عمر مدیران آن با وجود وابستگی به مراجع قدرت متوسط به یکسال نمیرسد. ولی چه باید کرد که آنچه در امروزِ کشورِ ما معمول و رایج است، همین نکته است که سازمانهایی که باید راهبر و ریل گذار و هدایتگر و معمار توسعه باشند، هیچ از آن نمیدانند و خود نیازمند راهبری و هدایت و معماری هستند. امروز سازمان گسترش بیش از هر شرکت یا صنعت دیگر، نیاز به نوسازی و بازسازی دارد. این بحران به شرکتهای تابعه نیز سرایت کرده و وضعیت آنها را بس نابسامان کرده است چرا که عنصر غالب در مدیریت آنها راضی نگهداشتن اصحاب قدرت و متنفذان است نه صلاح و مصلحت کشور و شرکت. این موضوع را آنهائی که باید؛ یا نمیدانند و یا دوست ندارند بدانند و آنهائی که دانستن یا ندانستن آنها تاثیری بر سرنوشت این شرکتها ندارد، نیک میدانند و کاری از دستشان بر نمیآید. ماشینسازی تبریز، مگفا، IPMI، ایزوایکو، لولهگستر، بافت بلوچ و ... از جمله این شرکتها هستند. اصلاحات بنیادین، از بازنگری ساختاری و شفافسازی مأموریتها تا بهکارگیری مدیران متخصص و تأمین منابع مالی لازم، کلید بازگرداندن جایگاه سازمان گسترش است. بدون چنین اصلاحاتی، خطر از دست رفتن یکی از مهمترین نهادهای توسعه صنعتی کشور جدی خواهد بود. بنابراین، همت و اراده قوی متولیان دولت و وزارت صنعت، معدن و تجارت برای نوسازی سازمان، نه یک انتخاب که ضرورتی اجتنابناپذیر است. بیست و پنجم تیرماه 1404 یداله فضل الهی
+ نوشته شده در شنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۴ساعت 10:26  توسط یداله فضل الهی
|
|
|