مسیر حصول به یک توافق به اندازه کافی خوب با ایران چگونه واشنگتن و تهران میتوانند شکاف غنیسازی را پر کنند *رابرت آینهورن ۲۹ آگوست ۲۰۲۵ Foreign Affairs یداله فضل الهی *رابرت آینهورن، عضو ارشد موسسه بروکینگز است. مشخص نیست که آیا حملات نظامی اخیر اسرائیل و ایالات متحده احتمال دستیابی ایران به سلاح هستهای را کاهش داده یا افزایش داده است. این حملات قطعاً خسارات بزرگی به برنامه هستهای این کشور وارد کرده است. اما دلبستگی جمهوری اسلامی به سلاحهای هستهای را فرو ننشانده است. آنها عدم اطمینان در مورد کمیت، مکان و وضعیت فعلی عناصر حیاتی برنامه هستهای ایران را افزایش دادهاند. و آنها موفق نبودهاند طی یک عملیات کوچک و پنهان، مسیرهای ایران برای ساخت بمب، از جمله با استفاده از باقیمانده تجهیزات، مواد و تخصص{بومی}را مسدود کنند. پس از این حملات، دولت ترامپ پیگیری خود برای یک توافق هستهای جدید را از سر گرفته است که غنیسازی اورانیوم و زیرساختهای مرتبط با آن را در ایران ممنوع میکند - نتیجهای با عنوان «غنیسازی صفر» که هرگونه قصد ایران برای ساخت بمب را خنثی میکند، اما این موضوع حداقل تاکنون توسط تهران قاطعانه رد شده است. اگر پس از تلاشهای جدی، چنین توافقی حاصل نشود، دولت ترامپ ممکن است به طور جدی منحصرا بر ابزارهای نظامی و اطلاعاتی تکیه کند تا تلاشهای ایران برای احیای برنامه هستهای خود را خنثی نماید، رویکردی که به شدت مورد حمایت دولت اسرائیل است. اما گزینه نظامی میتواند منجر به درگیری مسلحانه دائمی در منطقه شود، بدون اینکه به طور قابل اعتمادی از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای ممانعت کند. گزینه ارجح، مذاکره برای توافقی است که غنیسازی اورانیوم در ایران را مجاز بداند اما آنرا به شدت محدود و به طور دقیق ممیزی و بازبینی کند. بازگشت به میز مذاکره از زمان آتشبس و پایان جنگ ۱۲ روزه، دولت ترامپ به دنبال از سرگیری تعامل دوجانبه خود با ایران بوده است. اما ایران آماده ملاقات نبوده است، که بخشی از آن به دلیل اختلاف نظر در میان نخبگان تهران در مورد مزایای مذاکره با ایالات متحده است. مقامات ایرانی، از جمله عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، بر پیششرطهایی اصرار داشتهاند که واشنگتن حاضر به پذیرش آنها نیست، مانند تضمین ایالات متحده مبنی بر اینکه در حین مذاکرات به ایران حمله نخواهد شد. با این حال، به گزارش رویترز، «منابع داخلی» رژیم میگویند که علی خامنهای، رهبر معظم انقلاب، و اعضای ساختار قدرت وابسته به روحانیت اخیراً به این اجماع رسیدهاند که از سرگیری مذاکرات برای بقای رژیم حیاتی است. اگر چنین باشد، ایران و ایالات متحده احتمالاً به زودی فرمولی برای بازگشت به میز مذاکره پیدا خواهند کرد. اولویت فوری ایالات متحده در ازسر گیری هرگونه مذاکرات و گفتگوها، باید بازگشت به فعالیتهای نظارتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ایران باشد که با قانونی که در تاریخ ۲ ژوئیه توسط مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران، امضا شد، به حالت تعلیق درآمد. در پی حملات نظامی ژوئن، آژانس بینالمللی انرژی اتمی دیگر نمیتواند تقریباً ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده با خلوص بالا را که ممکن است زیر آوار دفن شده باشد یا، همانطور که برخی معتقدند، قبل از حملات از تأسیسات ذخیرهسازی خارج شده باشد، توجیه کند. این آژانس همچنین نمیتواند در باره تعداد نامعلومی از سانتریفیوژهایی را که ایران پس از محدود کردن دسترسیهای آژانس به کارگاههای تولید سانتریفیوژ در سال ۲۰۲۱ ، تولید شده اند، پاسخگو باشد. ایران همچنان قاطعانه اعلام میکند که غنیسازی داخلی را متوقف نخواهد کرد. قرار دادن تمام اورانیوم غنیشده، سانتریفیوژها و سایر اجزای بالقوه برنامه تسلیحات هستهای ایران تحت نظارت و حسابرسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای مسدود کردن مسیرهای ایران به سمت تسلیحات هستهای ضروری است. کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ۱۱ آگوست برای بحث در مورد چگونگی از سرگیری فعالیتهای آژانس در ایران از تهران بازدید کردند، اما به آنها اجازه دسترسی به سایتهای هستهای این کشور داده نشد. اگرچه ایرانیها احتمالاً به زودی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اجازه دسترسی به تأسیساتی را میدهند که نگرانی در مورد گسترش سلاحهای هستهای ندارند، مانند رآکتور هستهای بوشهر و رآکتور تحقیقاتی تهران، اما همچنان از همکاری کامل ضروری برای ارائه تصویری کامل و دقیق از برنامه هستهای خود به آژانس بینالمللی انرژی اتمی خودداری خواهند کرد. آنها ممکن است چنین همکاری را تنها به عنوان بخشی از یک توافق جامع قابل قبول بدانند و از انکار همکاری به عنوان یک اهرم چانهزنی برای استفاده در مراحل بعدی مذاکرات استفاده کنند. از سرگیری مذاکرات بین ایران و آمریکا به سرعت میتواند به سرعت بر روی موضوعی که پنج دور اول مذاکرات در دوره ریاست جمهوری ترامپ را به بست رساند، متمرکز شود: اینکه آیا یک توافق باید تمام غنیسلزی و زیرساختهای مرتبط با غنی سازی در ایران را ممنوع کند یا خیر. همانطور که استیو ویتکوف نماینده ویژه رئیس جمهور، در 18 آگوست به شبکه خبری ای بی سی گفت، دولت ترامپ همچنان به شرط
«غنی سازی صفر» خود پایبند است. دولت ترامپ ممکن است معتقد باشد که ضرورتی به تهدید حملات نظامی بیشتر در صورت تلاش ایران برای احیای برنامه هستهای خود نداشته باشد، - به این معنا که آسیبپذیری استراتژیک فعلی، ضعف اقتصادی و انزوای بین المللی ایران، باعث شده که تهران به طور کلی چارهای جز کنار گذاشتن برنامه غنیسازی و شاید حتی جاه طلبیهای تسلیحاتی هستهای خود ندارد. با این حال، ایران همچنان اصرار دارد که غنیسازی در داخل کشور را رها نکند. برنامه هستهای ایران و بویژه برنامه غنیسازی، منشا غرور ملی، نمایشی از توانمندی فناوری و نمادی از مقاومت است. مقامات ایرانی همچنین ادعا میکنند که این برنامه به عنوان سپر و تضمینی در برابر قطع احتمالی سوخت هستهای توسط تامین کنندگان احتمالی اورانیوم غنیشده در آینده برای ایران عمل میکند. علاوه براین، این برنامه یک اولویت ملی مهم است که ایران با هزینههای هنگفت اقتصادی و انسانی، از جمله شهادت دانشمندان ارشد و رهبران نظامی، آنرا دنبال کردهاست. می توانیم چنین فرض کنیم که طرفداران ایرانی دستیابی به سلاحهای هستهای، چه در درون کادر رهبری و چه در بیرون از آن، بطور قطع با ممنوعیت غنیسازی مخالفند و آنرا به منزله کنار گذاشتن همیشگی و دائمی جاه طلبیهای هستهای خود میدانند. باتوجه به اینکه تندروها استدلال میکنند که تسلیم شدن در برابر خواستههای ایالات متحده تحقیر و خیانت ملی خواهد بود، خامنهای ممکن است از این بیم داشته باشد که پذیرش غنی سازی صفر، می تواند رژیم را بی ثبات نماید. جستجوی راهحلها کارشناسان خارجی برای پرکردن شکافی که بین مواضع ایالات متحده امریکا و ایران در مورد مسئله غنی سازی وجود دارد که به نظر غیرقابل پر شدن میرسد، پیشنهادهائی ارائه دادهاند. یکی از این ایدهها که هم در محافل رسمی و هم در محافل فکری مورد توجه قرار گرفتهاست، ایجاد یک کنسرسیوم چرخه چندجانبه سوخت است که می تواند اورانیوم غنیشده را برای کمک به تامین نیازهای هستهای غیرنظامی منطقه، تولید کند. طرفداران این ایده معتقدند که مشارکت بیش از یک کشور در مالکیت، مدیریت و شاید حتی بهرهبرداری از یک تاسیسات غنیسازی، شفافیت را افزایش داده و امکان و فرصت منحرف کردن این تاسیسات به سمت تولید اورانیوم با غنای بالاتر برای تولید سلاحهای هستهای را برای هر کشوری، کاهش میدهد. اما یافتن فرمولی برای ایجاد یک کنسرسیوم چندجانبه، که هم در تهران و هم در واشنگتن قابل قبول باشد، احتمالا بسیار دشوار خواهد بود.کنسرسیومی که تاسیسات غنی سازی را در یک کشور عربی خلیج فارس مستقر کند و هرگونه غنی سازی داخلی در ایران را محدود نماید، جذابیت اندکی در تهران خواهد داشت. از سوی دیگر، کنسرسیومی که اجازه غنیسازی در داخل ایران را میدهد، جذابیت و پذیرش اندکی در واشنگتن خواهد داشت. علاوه بر این، تاسیسات غنیسازی که به صورت چندملیتی مدیریت و اداره میشود، صرف نظر از اینکه در کجا واقع شده باشد، میتواند خطر انتشار فناوری غنیسازی به کشورهای دیگر را به همراه داشته باشد، که از منظر عدم اشاعه، مشکل مهمی خواهد بود. باتوجه به اینکه اختلاف نظر در مورد غنیسازی مانع از دستیابی به توافق جامع شده است، با این وجود، طبق گزارشها، مذاکرهکنندگان آمریکائی و ایرانی به دنبال دستیابی به یک توافق موقت بودهاند. چنین توافق موقتی، یک توافق با مدت زمان محدود خواهد بود که در همان زمان مسئله غنیسازی را کنار میگذارد. پیشرفت در یک بسته کوچک گامی ارزشمند برای طرفین محسوب و باعث خرید زمان برای مذاکره در مورد توافق نهائی میگردد. هر دو طرف ممکن است دستیابی به یک توافق موقت را مسیری برای ادامه مذاکرات بدانند؛ تا اینکه با پیامدهای سیاسی داخلی ناشی از عدم دستیابی به یک توفق جامع یا سازشهای دردآور برای دستیابی به آن مواجه گردند. دو طرف باید با مسئله غنیسازی کنار بیایند. احتمالا پس از حملات نظامی اسرائیل و آمریکا مولفهها و عناصر یک توافق موقت احتمالی کاملا با آنچه که مذاکرهکنندگان، قبل از جنگ ژوئن مدنظر داشتند، متفاوت خواهد بود. به عنوان مثال، تعلیق تولید اورانیوم غنی شده تا 60 درصد توسط ایران- که قبلا توسط کارشناسان خارجی به عنوان یکی از عناصر توافق موقت پیشنهاد شده بود- دیگر مورد توجه ایالات متحده نخواهد بود چراکه تولید اورانیوم غنی شده قبلا،حداقل به طور موقت، بر اثر حملات امریکا متوقف شده است. ایالات متحده ممکن است پس از جنگ در توافق موقت به دنبال تعهد ایران برای پذیرش ازسرگیری قابل توجه فعالیتهای نظارتی آژانس بین المللی انرژی اتمی یا خودداری ایران از برخی فعالیتهای مرتبط با هستهای، مانند آماده سازی تاسیسات آسیب دیده برای از سرگیری غنیسازی، باشد. در مقابل، ایران ممکن است خواستار کاهش جزئی تحریمها، آزادسازی میلیاردها دلار از وجوه ایران که در حسابهای خارج از کشور نگهداری میشود، یا تعهد ایالات متحده برای عدم حمله یا حمایت از حمله به تاسیسات هستهای ایران شود. اما باتوجه به اینکه هر طرف به دنبال به حداکثر رساندن منافع خود و به حداقل رساندن امتیازات خود{واگذار شده به طرف مقابل} است، یافتن فرمولی برای دستیابی به یک توافق موقت که مورد قبول دو طرف باشد، میتواند بسیار دشوار باشد. و حتی اگر بتوان به چنین فرمولی دست یافت، توافق موقت احتمالاً دوام زیادی نخواهد داشت. باتوجه به اینکه ایران احتمالا در طول هرگونه توافق موقت، از همکاری کامل با آژانس بین المللی انرژی اتمی خودداری خواهد کرد، استمرارعدم اطمینان در مورد فعالیتهای هستهای ایران، می تواند برای واشنگتن غیرقابل تحمل شود. و شکست مکرر ایران در دستیابی به کاهش عمده تحریمها در حالی که همچنان از اقداماتی مانند خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خودداری میکند، میتواند برای تهران، به ویژه تندروهای آن، غیرقابل تحمل شود. دیر یا زود، دو طرف باید با مسئله غنیسازی کنار بیایند. قابل تصور است که ایرانیها در نهایت میتوانند زیر فشار تهدید حملات نظامی بیشتر تسلیم شوند و غنیسازی صفر را بپذیرند. اما با توجه به مخالفت شدید تندروها و ترس رهبری از پیامدهای احتمالی داخلی تسلیم شدن در برابر اسرائیل و ایالات متحده، این امر بسیار بعید است. و اگر ایرانیها تسلیم نشوند، دولت ترامپ باید بین دو گزینه اصلی یکی را انتخاب کند. ایالات متحده میتواند برای متوقف کردن هرگونه تلاش ایران برای دستیابی به سلاحهای هستهای به ابزارهای نظامی و اطلاعاتی تکیه کند. یا میتواند موضع مذاکره خود را اصلاح کند تا به دنبال توافقی باشد که غنیسازی در ایران را با محدودیتهای شدید و راستیآزمایی قوی مجاز میداند. جنبههای منفی(معایب) به مغاک رفتن دیپلماسی گزینه نظامی شامل کنارهگیری از مذاکرات، اولویت دادن به جمعآوری اطلاعات برای تمرکز شدید بر شواهد احتمالی از سرگیری فعالیتهای هستهای، و در صورت لزوم، استفاده از نیروی نظامی یا عملیات پنهانی برای جلوگیری از بازسازی برنامه هستهای ایران و نیروهای موشکی و دفاع هوایی تضعیفشده آن خواهد بود. اسرائیل احتمالاً در اجرای این گزینه پیشگام خواهد بود، اما از حمایت ایالات متحده در زمینه جمعآوری اطلاعات، دفاع دیپلماتیک از این رویکرد و احتمالاً شرکت در عملیات نظامی یا مخفی(خرابکارانه) برخوردار خواهد بود. حامیان این رویکرد، از جمله تعداد قابل توجهی از مقامات و کارشناسان غیردولتی در اسرائیل و ایالات متحده، اطمینان دارند که نفوذ عمیق اطلاعاتی اسرائیل در ایران و تسلطی که اسرائیل و ایالات متحده بر حریم هوایی ایران دارند، متحدان را قادر میسازد تا شواهدی از فعالیتهای هستهای از سر گرفته شده را شناسایی کرده و در صورت لزوم، با احتمال موفقیت بالا به اهداف ایرانی حمله کنند. علاوه بر این، از نظر آنها، عدم توافق، به اسرائیل و ایالات متحده این امکان را میدهد که در زمان دلخواه خود، بدون تأخیر و ابهامات مرتبط با رویههای راستیآزمایی و انجام مذاکره، به سرعت و قاطعانه علیه ایران اقدام کنند. و این شامل جبران خسارت ایران از طریق کاهش تحریمها یا ایجاد یک خط نجات برای رژیمی که برای بقا تلاش میکند، نخواهد بود. اما دنبال کردن مسیر نظامی به جای مسیر دیپلماتیک، معایب عمدهای دارد. حملات نظامی ایالات متحده و اسرائیل علیه تأسیسات هستهای بزرگ و شناختهشده بسیار موفق بودند. اما تلاش ایران برای ساخت زرادخانه هستهای اولیه در سایتهای مخفی بسیار کوچکتر و عمیقتر، در برابر حملات پیشگیرانه بسیار کمتر آسیبپذیر خواهد بود. از آنجا که اجتناب از مذاکرات احتمالاً استمرار عدم دسترسی کافی آژانس بینالمللی انرژی اتمی را مطمئن می سازد، پیگیری چنین برنامه مخفیانهای برای ایران تحت این رویکرد آسانتر خواهد بود. این استراتژی میتواند حملات نظامی مکرر در آینده را استلزام بخشد. چنین رویکرد به اصطلاح «چمنزنی»، ممکن است باعث انتقامجویی ایران علیه اسرائیل، منافع ایالات متحده و کشورهای شریک ایالات متحده شود - که به نوبه خود، ایالات متحده را در معرض خطر درگیری مسلحانه طولانی مدت دیگری در خاورمیانه قرار میدهد. همچنین شرکای خلیج فارس ایالات متحده را که از بیثباتی منطقهای هراس دارند و طرفدار تنشزدایی با ایران هستند، از خود دور میکند و چشمانداز عادیسازی و ادغام بیشتر منطقهای را کاهش میدهد. و پایان دادن به مذاکرات و روی آوردن به ابزارهای نظامی میتواند باعث خروج تهران از NPT و احتمالاً تصمیم به ساخت سلاحهای هستهای شود که مدتها به تعویق افتاده است. اصلاح مسیر گزینه بهتر برای ایالات متحده تجدید نظرکردن در پیشنهاد غنیسازی صفر خود و در عوض، پیگیری مذاکره برای یک برنامه غنیسازی اورانیوم با محدودیت شدید و راستیآزمایی دقیق است. پیشنهاد تجدید نظر شده ایالات متحده میتواند بر این اصل استوار باشد که به ایران اجازه داشتن برنامه غنیسازی داده شود تا قادر به تامین و برآورده کردن سوخت مورد نیاز یک برنامه هستهای واقعاً صلحآمیز به صورت واقع بینانه و کوتاه مدت باشد - موضعی که با ادعای دیرینه (و ریاکارانه) ایران مبنی بر اینکه برنامهاش همیشه منحصراً صلحآمیز بوده است، سازگار است. با توجه به اینکه روسیه سوخت راکتورهای قدرت ساخت روسیه در بوشهر را تأمین میکند و بهرهبرداری از راکتورهای قدرت طراحیشده توسط ایران هنوز راه درازی در پیش دارند، نیازهای غنیسازی فعلی ایران بسیار اندک است، گویا در حال حاضر نیاز ایران محدود به سوخترسانی به راکتور تحقیقاتی تهران و احتمالا راکتورهای تحقیقاتی و تولید ایزوتوپ جدید باشد که نیازهای اورانیوم غنیشده آنها بسیار کمتر از راکتورهای قدرت هستهای است. چنین رویکردی مستلزم آن است که ایران ذخایر فعلی اورانیوم غنیشده با غلظت بیش از پنج درصد اورانیوم- ۲۳۵ خود را، یا با رقیق کردن آنها یا با انتقال به کشور دیگری از بین ببرد (همانطور که در سال 2015 موجودی مازاد اورانیوم غنیشده ایران طبق برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام به روسیه منتقل شد). همچنین از تهران خواسته میشود سانتریفیوژهای مازاد بر ظرفیت غنیسازی مورد نیاز برای تأمین نیازهای تولید سوخت در کوتاهمدت را برچیند یا برای ذخیرهسازی ایمن به کشور دیگری منتقل کند. ایران موظف خواهد بود که فوراً اورانیوم غنیشده خود را، اعم از تازه تولید شده و یا موجود درمخازن، به زیر پنج درصد و از شکل گازی؛ که میتواند به سانتریفیوژها تزریق و در آینده برای سلاحهای هستهای غنیسازی شود؛ به شکل پودری ؛که در یک برنامه تسلیحاتی به راحتی قابل استفاده نیست و شکلی است که برای فرآیند ساخت سوخت راکتور هستهای یا اهداف تولید ایزوتوپ مورد نیاز است، تبدیل کند. موجودی اورانیوم غنیشده زیر پنج درصد و همچنین اورانیوم طبیعی به شکل گازی، به مقدار مورد نیاز برای تأمین نیازهای سوخترسانی در کوتاهمدت محدود خواهد شد. ایران ملزم خواهد بود هرگونه افزایش ظرفیت غنیسازی، مانند سانتریفیوژهای بیشتر، افزایش موجودی اورانیوم غنیشده یا تأسیسات جدیدی که معتقد است برای پشتیبانی از توسعه واقعی و کوتاهمدت برنامه هستهای غیرنظامی خود - مثلاً یک رآکتور هستهای جدید در وضعیت پیشرفته ساخت – مورد نیاز است، به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام و آنرا توجیه کند، نه اینکه ضمائم برنامهریزیشدهای را که تا مدتی محقق نخواهند شد، تقویت کند. علاوه بر این، این توافقنامه، غنیسازی را فقط در تأسیسات غنیسازی روی زمین مجاز میداند و مستلزم تعطیلی دائمی تأسیسات غنیسازی نطنز و فردو است. برای بازسازی درک کامل و دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی - و همچنین جامعه بینالمللی - از برنامه هستهای ایران، به ویژه با توجه به ابهامات زیاد فعلی، ترتیبات نظارت و بازرسی در یک توافق جدید باید شامل اقدامات مندرج در برجام، اما فراتر از آن باشد. ایران اطلاعات دقیقی در مورد فعالیتهای نظارت نشدهای که پس از تعلیق اجرای پروتکل الحاقی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سال ۲۰۲۱، انجام داده است، مانند تولید سانتریفیوژ، تهیه و ارائه خواهد داد. تجهیزات و فعالیتهای مربوط به ساخت سلاحهای هستهای ممنوع خواهد شد و تجهیزات و فعالیتهای دارای کاربرد دوگانه اعلام و ممیزی میشوند. فناوریهای پیشرفته نظارتی از جمله مانیتورهای غنیسازی آنلاین و بلادرنگ، به تشخیص و صلاحدید آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به طور گسترده مورد استفاده قرار خواهند گرفت. برای تسهیل دسترسی سریع آژانس بینالمللی انرژی اتمی به سایتهای مشکوک، از جمله تأسیسات نظامی و سایر تأسیسات حساس، به ترتیبات بازرسی سادهتری نیاز خواهد بود. رویههای سریع حل اختلاف و اجرای قوانین میتواند به تضمین این امر کمک کند، که مقامات مربوطه، مانند دولتهای طرفین توافق، هیئت مدیره آژانس بینالمللی انرژی اتمی یا شورای امنیت سازمان ملل متحد، در موقعیتی باشند که بتوانند اقدامات به موقع و مناسب را برای رسیدگی به موارد عدم انطباق انجام دهند. برای جلوگیری از عدم پایبندی به توافق، اقدامات ویژهای لازم است، از جمله حق طرفین توافق برای تعلیق لغو تحریمها و سایر مزایا برای طرف ناقض توافق. بیانیه یکجانبه ایالات متحده که حق انجام هرگونه اقدام لازم، از جمله استفاده از زور، برای پاسخ به نقض توافق را برای خود محفوظ میدارد، نیز میتواند به جلوگیری از عدم پایبندی کمک کند، اگرچه چنین بیانیهای بخشی از توافق نخواهد بود. پذیرش تمایل ایران برای حفظ مقداری غنیسازی، تضمینکننده توافق نخواهد بود. البته یک توافق جدید شامل مشوقهایی برای ایران، از جمله کاهش تحریمها و آزادسازی وجوه ایران که هنوز در حسابهای خارج از کشور مسدود شده است، خواهد بود. تعهدات برگشتپذیر تهران با مشوقهای برگشتپذیر ارائه شده توسط واشنگتن همراه خواهد بود. تحریمهای اولیه ایالات متحده که مانع از تجارت اشخاص و نهادهای آمریکایی با ایران میشود، میتواند کاهش یابد، هم برای اینکه به بازرگانان و سرمایهگذاران آمریکایی فرصتهایی سودمند داده شود و هم برای همتایان اروپایی و آسیایی آنها و هم اینکه در ادامه توافق به ایالات متحده سهم بیشتری بدهد - که نگرانی اصلی ایران، مبنی بر اینکه دولت آینده ایالات متحده ممکن است تصمیم به خروج از توافق بگیرد، را برطرف کند. برای اینکه این توافق پایدار باشد و نگرانیهای مربوط به «مقررات افول/لغو» برجام که محدودیتهای کلیدی را پس از 10 و ۱۵ سال لغو میکرد، برطرف شود، باید دائمی یا با مدت زمان بسیار طولانی، مانند ۲۵ تا ۳۰ سال، باشد. این توافق میتواند به صورت دوجانبه بین واشنگتن و تهران، با مشورت طرفهای ثالث ذینفع، مورد مذاکره قرار گیرد و شاید بعداً به عنوان یک توافق چندجانبه رسمیت یابد. برای الزامآور شدن از نظر قانونی و افزایش دوام آن، این توافق باید به شکل یک معاهده باشد که در مقایسه با برجام که یک تعهد سیاسی غیرالزامآور بود و نیازی به تصویب کنگره نداشت، نیاز به رأی مثبت دو سوم سنای ایالات متحده داشته باشد. به موازات توافق هستهای، باید تعهد جداگانهای از سوی ایران مبنی بر عدم انتقال موشکهای بالستیک، راکتها، پهپادها و تجهیزات و فناوریهای مرتبط به نهادهای غیردولتی مانند حزبالله در لبنان و حوثیها در یمن وجود داشته باشد. شرط استحکام چنین تعهدی از سوی ایران، همکاری مداوم بین ایالات متحده و شرکای منطقهای آن برای جلوگیری از کمکهای ایران به شبکه نیابتیاش، با استفاده از ابزارهایی مانند اشتراکگذاری اطلاعات، ممنوعیتها، تحریمها، فشارهای دیپلماتیک، عملیات مخفی و حملات نظامی هدفمند، خواهد بود. مذاکرات سختی در پیش است اگرچه ایالات متحده و اسرائیل از قابلیتهای اطلاعاتی فوقالعادهای برخوردارند، اما سرویسهای اطلاعاتی آنها به تنهایی نمیتوانند اطمینان حاصل کنند که ایران به دنبال سلاحهای هستهای نیست. برای ایجاد چنین اطمینانی، به سرویسهای اطلاعاتی ملی به علاوه حضور پرسنل توانمند جدید و باتجربه آژانس بینالمللی انرژی اتمی در داخل کشور(ایران)، با حق دسترسی افزایش یافته و فناوریهای نظارتی پیشرفته، نیاز است. تنها یک توافق جدید مذاکره شده با ایران میتواند تضمین کند که آژانس بینالمللی انرژی اتمی چنین نقشی را ایفا خواهد کرد. محدود کردن برنامه غنیسازی ایران در یک توافق جدید میتواند زمان لازم برای خروج ایران از توافق، در صورت تصمیم به انجام این کار، و تولید اورانیوم کافی برای ساخت سلاح هستهای را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. در آستانه جنگ ۱۲ روزه، زمان گریز هستهای ایران حدود یک هفته بود. محدودیتهایی که در اینجا پیشنهاد شده است، این جدول زمانی را چندین ماه تمدید میکند. این امر، همراه با اقدامات نظارتی پیشرفته آژانس بینالمللی انرژی اتمی که قادر به تشخیص سریع تلاش برای گریز هستهای هستند، زمان زیادی را برای ایالات متحده یا دیگران فراهم میکند تا با اقداماتی از جمله از طریق نیروی نظامی، برای خنثی کردن چنین اقدامی مداخله کنند. علاوه بر این، حملات نظامی اخیر اسرائیل و ایالات متحده، اعتبار و ارزش بازدارندگی تهدید به مداخله برای متوقف کردن تلاش ایران برای دستیابی به بمب را، به میزان زیادی افزایش میدهد. یک توافق جدید، منافع امنیتی منطقهای ایالات متحده - و همچنین شرکای ایالات متحده - را بسیار بهتر از استراتژی چمنزنی تأمین میکند. به جای یک محیط منطقهایِ تقابلی که با حملات دورهای علیه ایران و تلافیجویی ایران مشخص میشود، یک توافق جدید میتواند ثبات و پیشبینیپذیری بیشتری را به ارمغان بیاورد. ایالات متحده باید در امور منطقهای درگیر بماند، هم بخاطر کمک به شرکای خود در دفاع در برابر تهدیدات نوظهور از سوی ایران و نیروهای نیابتی آن و هم برای اعمال فشار بر ایران جهت پایبندی دقیق به توافق. اما خطرات کشیده شدن ایالات متحده به یک درگیری مسلحانه در خاورمیانه به طور قابل توجهی کاهش خواهد یافت. علاوه بر این، شرکای خلیج فارس ایالات متحده از این توافق و فرصتهایی که میتواند برای روابط نزدیکتر اقتصادی و سیاسی منطقهای فراهم کند، استقبال خواهند کرد. همچنین پایبندی ایران به NPT و انصراف ازساخت سلاحهای هستهای را تأیید میکند، که همراه با اقدامات راستیآزمایی برای معتبر جلوه دادن این تعهدات، میتواند به کاهش فشارهای منطقهای در زمینه گسترش سلاحهای هستهای کمک کند. اما موانع قابل توجهی برای دستیابی به چنین توافقی وجود دارد. دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، نیاز به تغییر مسیر در مورد غنیسازی صفر را دارد و سپس باید برمخالفتهای داخلی، از جمله اتهام پایگاه خود وهمچنین بدبینان جریان اصلی مذاکرات با ایران مبنی بر اینکه توافق جدید صرفاً برجام را بازسازی میکند، غلبه نماید. او همچنین باید در برابر انتقادات شدید بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، که از طرفداران سرسخت اجتناب از مذاکره با ایران است، مقاومت کند و با اقدامات نظامی یکجانبه احتمالی اسرائیل که - خواسته یا ناخواسته - میتواند مذاکرات را پیچیده یا از مسیر خارج کند، کنار بیاید. یکی دیگر از موانع بالقوه، «مکانیزم ماشه» است، بندی از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل که درسند پیوست برجام است. این بند به اعضای برجام این امکان را میدهد که در صورت عدم پایبندی ایران، دیگراعضا تمام تحریمهای قبلی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران که توسط برجام به حالت تعلیق درآمده بود را دوباره اعمال کنند. در ۲۸ آگوست، فرانسه، آلمان و بریتانیا (E3) فرآیند ۳۰ روزه «اسنپ بک تحریمها» را آغاز کردند. اگر ایران ظرف سی روز با اقداماتی موافقت کند که از نظر سه کشور اروپایی، تمایل تهران را برای دستیابی به یک راهحل دیپلماتیک نشان دهد - مانند از سرگیری مذاکرات ایران و آمریکا یا از سرگیری فعالیتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ایران – مکانیزم ماشه تحریمها اجرا نخواهد شد. در این صورت، قطعنامه ۲۲۳۱ (و حق استناد به اسنپ بک تحریمها) احتمالاً پس از تاریخ انقضای آن در ۱۸ اکتبر تمدید خواهد شد. اما اگر ایران با چنین اقداماتی موافقت نکند، تحریمها دوباره اعمال خواهند شد. برخی از قانونگذاران ایرانی هشدار دادهاند که اجرای تحریمهای ماشه میتواند منجر به خروج ایران از NPT شود، اقدامی که میتواند مانع مذاکره برای مدت نامحدود شود. بنابراین، هرگونه چشماندازی برای مذاکرات سازنده میتواند به نتیجه مذاکرات بین ایران و کشورهای E3 در ماه آینده بستگی داشته باشد. البته ایران در مورد اینکه آیا توافق جدیدی قابل دستیابی است یا خیر، حرفی برای گفتن خواهد داشت. در تئوری، جمهوری اسلامی باید از پذیرفته شدن خواسته اصلی اش از مذاکره توسط ایالات متحده استقبال کند: اینکه به این کشور اجازه داده شود یک برنامه هستهای غیرنظامی شامل غنیسازی داشته باشد. اما پذیرش تمایل ایران برای حفظ مقداری غنیسازی، تضمینی برای دستیابی به توافق نخواهد بود. مذاکرهکنندگان ایرانی ممکن است از محدودیتهای غنیسازی که آنها را، شاید برای همیشه، از آستانه مهم استراتژیک توانایی تسلیحات هستهای محروم میکند، خودداری کنند. آنها همچنین احتمالاً در برابر ترتیبات نظارتی که گستردهتر و مداخلهجویانهتر هستند از آنچه در برجام پذیرفتهاند، مقاومت خواهند کرد. این یک مذاکره بسیار دشوار خواهد بود. ممکن است مذاکره برای رسیدن به توافقی با محدودیتهای سختگیرانه برغنیسازی و نظارت، بازرسی و اقدامات اجرایی دقیق مورد نیاز برای مسدود کردن قابل اعتماد مسیرهای ایران به سمت دستیابی به سلاحهای هستهای یا بازیابی وضعیت قبلی به عنوان یک کشور در آستانه دستیابی به سلاح هستهای، امکانپذیر نباشد. دراین صورت، دولت ترامپ چارهای جز ترک میز مذاکره و روی آوردن به ابزارهای نظامی، اقتصادی و سایر ابزارهای قهری برای از بین بردن تهدید هستهای ایران نخواهد داشت. اما اگر واشنگتن مجبور به تعقیب این استراتژی باشد، کسب حمایت داخلی و بینالمللی لازم برای حفظ آن بسیار ارزشمند خواهد بود تا بتواند نشان دهد که ابتدا تلاشی انعطافپذیر و صادقانه برای یافتن یک راهحل دیپلماتیک انجام داده است - ولی توسط رژیم ایران که مصمم به حفظ گزینه سلاحهای هستهای خود است، رد شده است. برچسبها: ایران, آمریکا, برجام, اسنپ بک
+ نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم شهریور ۱۴۰۴ساعت 21:45  توسط یداله فضل الهی
|
بازی پوتین با زمان چگونه دیپلماسی نمایشی ترامپ دست روسیه را تقویت میکند؟ *الکساندر گابویف ۲۶ آگوست ۲۰۲۵ Foreign Affairs یداله فضل الهی *الکساندر گابویف مدیر مرکز روسیه اوراسیای کارنگی است. در آستانه نشست بین دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در آلاسکا در این ماه، اوضاع برای اوکراین خوب به نظر نمیرسید. توصیفات از این نشست بین یک «یالتای جدید» که در آن رئیس جمهور آمریکا ممکن است با خواستههای کرملین برای ایجاد حوزه و قلمرو نفوذ روسیه بر اوکراین موافقت کند و یک «مونیخ جدید» که در آن ترامپ اوکراین را به حاشیه میراند و حمایت ایالات متحده از دفاع از این کشور را لغو میکند، در نوسان بود. به عبارت دیگر، انتظارات{از این نشست} در اوکراین و در میان متحدان کیِف پایین بود. با این حال، این اجلاس به فاجعه بزرگی برای اوکراین ختم نشد. او با شروع عادیسازی روابط با روسیه قبل از حل و فصل جنگ در اوکراین موافقت نکرد؛ و در 18 آگوست، او ولادیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین، و جمعی از رهبران اروپایی را در کاخ سفید به حضور پذیرفت، جایی که آنها به طور جمعی موفق شدند توپ دیپلماتیک را دوباره به زمین پوتین بیندازند. الکساندر استاب، رئیس جمهور فنلاند، پس از آن گفت: «این روز، روز اتحاد اروپا و آمریکا در حمایت از اوکراین بود.» اما اگرچه پوتین اکنون میداند که طرح آرمانی A او، که در آن ترامپ به سادگی توافقی را که در مسکو نوشته شده است، به کیف تحمیل کند، بعید است که محقق شود، اما او به طرح B که عملیتر است روی آورده است، که در آن ترامپ شکیبائی خود را از دست خواهد داد و کمکهای ایالات متحده به اوکراین را به میزان قابل توجهی کاهش خواهد داد. در محاسبات کرملین، این هنوز به عنوان پیروزی محسوب میشود و استراتژی دیپلماتیک پوتین همچنان از رویکرد سهجانبهای که من و همکارانم چند ماه پیش در فارن افرز تشریح کردیم، پیروی میکند. مسکو توجه رئیس جمهور ایالات متحده را جلب میکند، از دور جدید تحریمهای دردناک ایالات متحده پیشگیری میکند و به جنگ ادامه میدهد. زیرا، طبق ارزیابی کرملین، زمان به نفع روسیه است. مسکو در میدان نبرد دست بالا را دارد: این کشور از نظر تعداد نفرات و تجهیزات برتری قابل توجهی را حفظ کرده است و با وجود تلفات فزاینده، به تدریج خطوط مستحکم در دونباس را از بین برده است. علاوه بر این، روسیه در حال پیشرفت در جنگ پهپادی است و برتری رقابتی اوکراین را از بین میبرد. مسکو در حال حاضر آتشبس برای توقف جنگ نمیخواهد – البته مگر اینکه تمام خواستههای سیاسی آن به سادگی برآورده شود. روسیه در حال بازی با ترامپ برای به دست آوردن زمان است. اما با وجود اعتماد به نفس این کشور، مشخص نیست که پوتین یک برنامه احتمالا واقعبینانه_ای داشته باشد، اگر کیف بتواند همانند سه سال گذشته دوام بیاورد. به عنوان مثال، اگر اتحادیه اروپا تحویل مهمات و پهپادها را از ذخیره موجود تسریع کند و با مصادره ۲۵۰ میلیارد دلار داراییهای باارزش مسدود شده روسیه که در بانکهای آنها نگهداری میشود، یک خط نجات مالی به کیف را تداوم ببخشد، کرملین ممکن است به هدف استراتژیک خود یعنی انقیاد اوکراین دست نیابد. با وجود قرار دادن اقتصاد و جامعه روسیه در وضعیت جنگی، پوتین ممکن است برای پیروزی به چیزی بیش از زمان نیاز داشته باشد. از طرح A تا طرح B تعاملات اولیه با دولت دوم ترامپ برای طرح A مسکو دلگرمکننده به نظر میرسید. ترامپ دوستش استیو ویتکوف را به عنوان فرستاده ویژه برای مذاکرات با روسیه منصوب کرد و ویتکوف چندین بار به مسکو سفر کرد و ساعتها با پوتین صحبت کرد. بین مراسم تحلیف ترامپ در ژانویه و تابستان، روسای جمهور آمریکا و روسیه سه تماس تلفنی طولانی داشتند و نکات مورد بحث پوتین به وضوح بر همتای آمریکایی او تأثیر گذاشت، همانطور که این موضوع به طرز دردناکی در انتقاد ترامپ از زلنسکی در دفتر بیضی شکل در 28 فوریه مشهود بود. علاوه بر این، مسکو تلاش کرده است تا روابط خود با ایالات متحده را به بخشهای جداگانه تقسیم کند، همانطور که در اولین جلسه سطح بالا بین روسها و تیم امنیت ملی ترامپ در ۱۸ فوریه مشخص بود. کرملین پیشنهاد داد همزمان با عادی سازی گسترده تر روابط ایالات متحده آمریکا و روسیه، که شامل بازگشائی کنسولگری ها در هر دو کشور (که از سال 2017 بسته بوده اند)، از سرگیری مذاکرات کنترل تسلیحات و ارتقاء تجارت و سرمایه گذاری متقابل میشود، صلح در اوکراین نیز دنبال گردد. با این حال، تا تابستان، آشکار شده بود که تجاوز افسونگرانه(جذابیت) کرملین دچار تزلزل شده است. زلنسکی با مشورتها و توصیههای فراوان از سوی رهبران اروپایی، موفق شد به همریختگی روابط با ترامپ را از طریق امضای قرارداد معدنی که دسترسی ترجیحی ایالات متحده به منابع طبیعی اوکراین، بویژه مواد معدنی کمیاب را تامین میکرد، مدیریت کند. در عوض، کاخ سفید دسترسی کیف به کمکهای نظامی ایالات متحده، از جمله اطلاعات آمریکا و امکان خرید سلاحهای آمریکایی با پول اروپا را ادامه داده است. و در 14 ژوئیه، ترامپ در کنار مارک روته، دبیرکل ناتو، تهدید کرد که اگر روسیه با آتشبس بیقید و شرط موافقت نکند، «تعرفههای بسیار شدیدی» اعمال خواهد کرد. در ارزیابی کرملین، زمان به نفع روسیه است. تهدید به اعمال فشار اقتصادی بیشتر، قدرت خود را داشت. در سال ۲۰۲۴، روسیه تنها ۳ میلیارد دلار کالا به ایالات متحده صادر کرد، بنابراین حتی تعرفههای سه رقمی نیز تأثیر جدی بر بودجه کرملین نخواهد گذاشت. اما ترامپ تعرفه تنبیهی ۲۵ درصدی بر کالاهای هندی به دلیل خرید نفت روسیه وضع کرده است - تعرفهای که احتمالاً تخفیفهایی را که فروشندگان نفت روسیه باید به خریداران هندی ارائه دهند، بیشتر افزایش میدهد و سودآوری تجارت نفت را برای کرملین کاهش میدهد. کاهش درآمدهای نفت و گاز در حال حاضر بر اقتصاد جنگی تأثیر گذاشته است: برخی از مناطق روسیه که قبلاً پرداختهای هنگفتی برای تازه سربازان ارتش ارائه میدادند، به دلیل کمبود بودجه، پاداشهای ثبتنام را کاهش میدهند. بارزترین نشانه این امر، کسری بودجه فزاینده کشور است. در آغاز سال جاری، برنامه کرملین این بود که کسری بودجه تنها 0.5 درصد از تولید ناخالص داخلی کشور باشد. با این حال، در ماه ژوئن، کرملین مجبور شد این رقم را به 1.8 درصد از تولید ناخالص داخلی افزایش دهد. حتی از این هدف نیز فراتر خواهد رفت؛ در هفت ماه اول سال جاری، کسری بودجه در حال حاضر به 2.2 درصد از تولید ناخالص داخلی رسیده است. تحریمهای بیشتر ایالات متحده نیز میتواند مخرب باشد. به عنوان مثال، ایالات متحده هنوز غولهای انرژی روسیه مانند روسنفت و لوکاویل را در فهرست سیاه قرار نداده است، اما چنین اقدامی فشار قابل توجهی بر جریان نقدی کرملین وارد خواهد کرد. همانطور که الکساندرا پروکوپنکو در ژانویه در فارن افرز نوشت، اقتصاد روسیه توان کافی برای پشتیبانی از ماشین جنگی پوتین را برای ۱۸ تا ۲۴ ماه دیگر دارد، اما اوضاع رو به وخامت است. این واقعیت، کرملین را با این معمای غیرقابل حل(دوراهی) مواجه ساخت که آیا به مسیر سرسختانه خود ادامه دهد و تهدیدات ترامپ را نادیده بگیرد - یا سعی کند او را آرام کند. در نهایت، کرملین تصمیم گرفت که بهتر است جلسهای بین روسای جمهور ترتیب دهد و روابط شخصی ترامپ و پوتین را به مسیر اصلی خود بازگرداند. کرملین از ویتکوف دعوت کرد تا به مسکو بیاید، جایی که در 7 آگوست، به او چیزی شبیه به یک معامله قابل قبول ارائه شد. روسها همچنین پیشنهاد ملاقات با ترامپ را دادند که با عجله در آلاسکا سازماندهی شد. شعار معمول روسیه مبنی بر اینکه اجلاس رهبران باید با دقت آماده شود - توجیهی که کرملین برای توضیح عدم تمایل پوتین به ملاقات با زلنسکی از آن استفاده میکند - به طرز چشمگیری کنار گذاشته شد. سراب توافق(معامله) پس از گفتگوی سه ساعته بین پوتین و ترامپ، ناهار کاری برنامهریزی شده اجلاس آلاسکا لغو شد و کنفرانس مطبوعاتی به اظهارات رسمی هر رئیس جمهور تقلیل یافت. این نشانه روشنی بود که تلاشهای روسیه برای تفکیک جنگ اوکراین و عادیسازی روابط در سایر زمینهها شکست خورده است. اما این تنها عملکرد ضعیف قابل توجه تیم پوتین نبود. در مورد موضوع اصلی، پوتین به هدف اصلی خود برای این نشست دست یافت: او ترامپ را متقاعد کرد که تلاشهای کاخ سفید برای صلح باید بر دستیابی به یک راهحل جامع برای پایان دادن به جنگ متمرکز باشد، نه یک آتشبس بیقید و شرط، و اینکه جنگ میتواند در این میان ادامه یابد. علیرغم ادعاهای قبلی ترامپ، و همچنین اصرار رهبران اروپایی و زلنسکی قبل از اجلاس، کاخ سفید هیچ اقدام تنبیهی علیه روسیه به دلیل امتناع کرملین از موافقت با آتشبس اعمال نکرده است. پوتین چگونه موفق شد؟ او دیپلماسی نمایشی ترامپ را با مذاکرات نمایشی تطبیق داد و اساساً دولت ترامپ را فریب داد تا باور کند که او امتیازات جدی میدهد. به گفته ترامپ و مقامات مختلف آمریکایی، مانند ویتکوف، مارکو روبیو، وزیر امور خارجه و جی دی ونس، معاون رئیس جمهور، پوتین در آلاسکا اعلام کرد که آماده است از برخی از خواستههای حداکثری خود - خواستههایی که از ابتدا مضحک و چرند بودند - کوتاه بیاید. کرملین به جای درخواست خروج کامل نیروهای اوکراینی از چهار منطقهای که مسکو ادعای مالکیت آنها را دارد، اکنون از کیف میخواهد که فقط مناطق دونتسک و لوهانسک را واگذار کند، در حالی که در خرسون و زاپوریژژیا، مسکو خط تماس فعلی را خواهد پذیرفت. ظاهراً پوتین پیشنهاد داده است که حاضر است سایر بخشهای اوکراین را که روسیه اشغال کرده است، از جمله بخشهایی از مناطق دنیپروپتروفسک، سومی و خارکف، معامله کند. این تبادلات زمینی باعث میشود کیِف زمینی تقریباً ده برابر بزرگتر از آنچه روسیه آمادهی پس دادن آن است را تسلیم کند. علاوه بر این، یک چهارم منطقهی دونتسک که اوکراین هنوز کنترل آن را در دست دارد، از جمله شهرهای استراتژیک اسلوویانسک و کراماتورسک، مستحکمترین بخش کشور است و از زمان بازپسگیری آن در سال ۲۰۱۴ از جداییطلبان تحت حمایت روسیه، به شبکهای عظیم از تأسیسات دفاعی تبدیل شده است. برای زلنسکی، واگذاری این قلمرو به دلایل سیاسی و نظامی تقریباً غیرممکن است. تمام نظرسنجیهای موجود نشان میدهد که جامعه اوکراین معامله کردن قلمرو کشور خود را نخواهد پذیرفت؛ و از دیدگاه نظامی، واگذاری دونباس غربی به معنای دادن کلید تمام شمال و مرکز اوکراین به متجاوز است. (هیچ خط دفاعی اصلی فراتر از «کمربند دژ» که پوتین میخواهد کیف آن را رها کند، وجود ندارد.). با این وجود، پس از اجلاس، ترامپ منطق «مبادله زمین» پیشنهادی پوتین را پذیرفت، اگرچه گفت که تصمیم با زلنسکی خواهد بود. ضمانتهای بدون وثیقه یکی دیگر از مسائل کلیدی مورد بحث در آلاسکا، تضمینهای امنیتی پس از جنگ برای اوکراین بود. ویتکوف به فاکس نیوز گفت که در طول این اجلاس «پیشرفتهای حماسی» حاصل شده است. به گفته وی، پوتین برای اولین بار با مفهوم تضمینهای امنیتی برای اوکراین موافقت کرد و این نتیجه میتواند حتی قویتر از بند دفاع دسته جمعی ماده ۵ ناتو باشد - بدون عضویت واقعی کیف در ناتو. علاوه بر این، به گفته ویتکوف، روسیه موافقت کرد قانونی را تصویب کند که پس از توافق صلح، هیچ زمینی از اوکراین تصرف نکند یا «به هیچ کشور اروپایی دیگری حمله نکند». این وعدهها توسط تیم ترامپ به عنوان «پیشگامانه» مورد استقبال قرار گرفت و رئیس جمهور ایالات متحده در دیدار ۱۸ آگوست خود در کاخ سفید با زلنسکی و گروهی از رهبران اروپایی، آنها را به عنوان یک دستاورد بزرگ معرفی کرد. برای اندک زمانی، این خوشبینی وجود داشت که میتوان یک ضمانت امنیتی کاملی را ارائه داد. اروپاییها با بهرهبرداری از زبان مبهم پیشنهاد روسیه، از این فرصت استفاده کردند و طرحی را ارائه دادند: استقرار یک «نیروی اطمینانبخش» اروپایی در اوکراین پس از جنگ، که ده کشور اتحادیه اروپا به طور بالقوه به آن نیرو اعزام میکنند، در حالی که ترامپ وعده مبهمی مبنی بر «پشتیبانی هوایی» از سوی ایالات متحده داد، بدون اینکه توضیح دهد این امر در عمل به چه معناست. یک توافق صلح واقعی همچنان دستنیافتنی است. اما در 20 آگوست، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، آب سردی بر این طرح ریخت. به گفته وی، ایده مسکو برای تضمین امنیتی، مجموعهای از تعهدات دوجانبه بین اوکراین و ایالات متحده و دولتهای اروپایی با فرمولبندیهای مشابه ماده 5 نیست، بلکه یک توافق مبتنی بر اجماع است که توسط پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد تضمین میشود - با حق وتوی کرملین. اساساً، او میخواهد روباه به محافظت از لانه مرغ کمک کند. علاوه بر این، مسکو اصرار دارد که نیروهای مسلح اوکراین - چه از نظر تعداد و چه از نظر تجهیزات - و همچنین توانایی آنها در همکاری با متحدان خارجی در زمینه تدارک اسلحه، اشتراکگذاری اطلاعات، طراحی سلاح و آموزش را به طور جدی محدود کند. این «پیشرفت حماسی» به طرز چشمگیری شبیه مواضع روسیه در مذاکراتی بود که در دو ماه اول پس از حمله مسکو به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ در استانبول برگزار شد و در نهایت فروپاشید. همانطور که ساموئل چاراپ و سرگئی رادچنکو برای اولین بار در فارن افرز شرح دادند، آن مذاکرات تا حدی به دلیل ناتوانی مسکو و کیف در پر کردن شکاف مشابه بر سر تضمینهای امنیتی، بدون هیچ توافقی پایان یافت. برای پوتین، پایان دادن به مشارکت امنیتی اوکراین با غرب همچنان یک هدف اصلی است. اما از دیدگاه کیف، اندازه ارتش و توانایی آن برای حفظ روابط با ارتشهای ناتو پیشنیاز حفظ حاکمیت و در نتیجه غیرقابل مذاکره است. علاوه بر این، اوکراین دلایلی دارد که باور کند موقعیت مذاکرهاش قویتر از سال ۲۰۲۲ است. برخلاف سه سال پیش، کشورهای اروپایی بالاخره آمادهاند تا تضمینهای امنیتی مورد نظر کیف را ارائه دهند - یا حداقل اکنون چنین میگویند. حتی مهمتر از آن، عمق همکاری بین اوکراین و ناتو اکنون بسیار فراتر از سطحی است که پوتین قبل از جنگ، دقیقاً دلیل حمله روسیه، نگران آن بود. این اتحاد به طور تنگاتنگی در ساخت و آزمایش سلاح با اوکراین، آموزش ارتش آن و تأمین اطلاعات و تسلیحات، از جمله آنهایی که میتوانند در اعماق خاک روسیه حمله کنند، مشارکت دارد. غیرقابل تصور است که کیف داوطلبانه این همکاری را رها کند. علیرغم تمایل ترامپ برای سازماندهی جلسهای بین پوتین و زلنسکی و همچنین یک اجلاس سه جانبه برای امضای توافق، یک توافق صلح واقعی همچنان دست نیافتنی است. سربازی ادامه دارد پیشبینی اینکه ترامپ چگونه با شکاف بین مواضع روسیه و آنچه برای اوکراین قابل قبول است، برخورد خواهد کرد، غیرممکن است. اما در حالی که پوتین طفره میرود، واضح است که اروپا مشغول تدوین برنامههای خود است. طرح اولیه اروپا شامل تحت فشار قرار دادن دقیق ترامپ برای پذیرش این واقعیت است که کرملین مانع تلاشهای صلح او میشود و تنها فشار میتواند پوتین را به مصالحه ترغیب کند. اگر این طرح موفقیتآمیز باشد، تعلل پوتین میتواند نتیجه معکوس داشته باشد و ترامپ سرانجام روسیه را با تحریمهای بیشتر هدف قرار دهد. اروپاییها همچنین قصد دارند به پرداخت هزینه سلاحهای آمریکایی برای اوکراین ادامه دهند. در هفته پس از اجلاس آلاسکا، پنتاگون فروش تجهیزات به ارزش ۸۵۰ میلیون دلار به اوکراین، از جمله ۳۳۵۰ موشک هواپرتاب (ERAM) با برد ۱۵۰ تا ۲۸۰ مایل را تصویب کرد. اما اگر طرح اولیه(A) اروپاییها شکست بخورد - اگر ترامپ پوتین را سرزنش نکند، یا اگر صرفاً علاقهاش را از دست بدهد - آنها در حال تدوین طرح ثانویه(B) خود هستند. حداقل، آنها قصد دارند سطح فعلی حمایت نظامی از اوکراین را حفظ کرده و فشار تحریمها بر روسیه را افزایش دهند (اگرچه ابزار تحریم اتحادیه اروپا بسیار کمقدرتتر از ابزار واشنگتن است). اگر کشورهای کلیدی اروپایی موافقت کنند که فشار را افزایش دهند، میتوانند ذخایر موجود تجهیزات نظامی خود را نیز با اوکراین به اشتراک بگذارند و هرچند به طور موقت آمادگی رزمی نیروهای خود را کاهش دهند، اما می توانند اوکراین را در این برهه حساس در نبرد نگه دارند. آنها همچنین میتوانند با توقیف نزدیک به ۲۵۰ میلیارد دلار داراییهای دولتی روسیه که در اتحادیه اروپا مسدود شده است، یک خط نجات مالی بلندمدت برای کیف فراهم کنند و به این ترتیب اجازه خرید سلاحهای آمریکایی را بدون آسیب رساندن به جیب مالیاتدهندگان اروپایی بدهند. در تئوری، اگر ایالات متحده به ارائه اطلاعات ادامه دهد، تحریمها را لغو نکند و به اتحادیه اروپا اجازه دهد برای اوکراین سلاح بخرد، اروپاییها میتوانند خود را سازماندهی کنند و تا لحظهای که قدرت تهاجمی ماشین جنگی پوتین که ممکن است حدود ۱۸ تا ۲۴ ماه دیگر از پا بیافتد، نقش مهمی در حفظ تلاشهای دفاعی اوکراین ایفا کنند. طرح جایگزین اروپا احتمالاً کرملین را منصرف نخواهد کرد: با توجه به توانایی اثبات شده پوتین در تحمل سختی و تلاش مداوم برای وی یک پیروزی دست نیافتنی، رهبر روسیه ممکن است به ژنرالها و تیم اقتصادی خود دستور دهد که به سادگی به کار خود ادامه دهند. دولت او میتواند با کاهش هزینههای آموزش، مراقبتهای بهداشتی و زیرساختها، همانطور که در طول جنگ انجام داده است، از وخامت اوضاع مالی عمومی عبور کند. پوتین همچنین آماده است در صورت کاهش بیشتر انگیزههای مالی، با زور از چاه عمیق نیروی انسانی روسیه بهرهبرداری کند. در ماه ژوئیه، کرملین اعلانهای دیجیتالی سربازگیری را برای فراخوان بیشتر مردان روسی به ارتش راهاندازی کرد؛ به محض اینکه یک سرباز جدید، اعلان الکترونیکی مبنی بر فراخوانده شدن دریافت کند، مرزهای روسیه به روی او بسته میشود و مجازاتهای مختلفی برای عدم اعزام به خدمت وجود دارد. کرملین آشکارا در حال آمادهسازی پول و نیرو برای جنگی طولانی است که در آن تنها استراتژیاش، دوام آوردن در برابر اوکراین از نظر نظامی و اقتصادی است. با این حال، به نظر میرسد کرملین برنامهای برای موضوعی مهمتر ندارد و آن موضوع این است که روسیه نتواند برتری عظیم خود در نیروی انسانی و تجهیزات را به یک پیشرفت چشمگیر قاطع تبدیل کند - همانطور که از زمان آغاز جنگ چنین بوده است. به عبارت دیگر، روسیه برنامهای برای این احتمال ندارد که خطوط دفاعی اوکراین در نهایت فرو نریزند. برچسبها: جنگ اوکراین, روسیه, اروپا, ترامپ
+ نوشته شده در شنبه پانزدهم شهریور ۱۴۰۴ساعت 11:46  توسط یداله فضل الهی
|
|
|