چرا دکترین امنیتی اسرائیل در دستیابی این کشور به ثبات استراتژیک در خاورمیانه کمکی نخواهد کرد؟ شاهین برنجی | ۵ سپتامبر ۲۰۲۵ یداله فضل الهی چند روز پس از تصویب حمله به رآکتور هستهای اوسیراک عراق در ۷ ژوئن ۱۹۸۱، مناخیم بگین، نخست وزیر وقت اسرائیل، در میان انتقادات بینالمللی فراوان، از جمله از سوی رونالد ریگان، رئیس جمهور ایالات متحده، علناً از تصمیم خود دفاع کرد. بگین گفت: «هولوکاست دیگری اتفاق میافتاد... ما با تمام ابزارهای موجود از مردم خود دفاع خواهیم کرد. ما اجازه نخواهیم داد هیچ دشمنی سلاحهای کشتار جمعی را علیه ما توسعه دهد.» این تصمیم آغازگر چیزی بود که به عنوان «دکترین بگین» شناخته میشود - یک دکترین امنیتی که بیان میکند چگونه اسرائیل به کشورهایی که به دنبال نابودی آن هستند، اجازه توسعه سلاحهای کشتار جمعی را نخواهد داد. پس از آنکه اسرائیل در ماه ژوئن حملات هوایی علیه ایران را آغاز کرد، بسیاری بین بگین و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر فعلی و قدیمی اسرائیل، شباهتهایی قائل شدند. اما آیا عملیات اخیر علیه ایران به اندازه عملیات علیه عراق از نظر استراتژیک موفق بود؟ برخی معتقدند تصمیم نتانیاهو برای آغاز حملات هوایی گسترده، «آزمون بگین را با تمایز پشت سر میگذارد». با این حال، این نتیجهگیری زودهنگام است. نتانیاهو ممکن است دکترین بگین را به کار گرفته باشد، اما این بدان معنا نیست که او به هدف اصلی این دکترین، که در اینجا نابودی برنامه هستهای ایران بود، دست یافته است. اگرچه دستیابی به این هدف بسیار دشوار و سطح بالایی بود، نتانیاهو استدلال کرد که اسرائیل به اهداف جنگی خود رسیده و عملیات نظامی را «پیروزی تاریخی» اعلام کرد. با این حال، روایت پیروزمندانه او، میزان شکست اسرائیل در دستیابی به اهداف استراتژیک خود را نادیده میگیرد، زیرا ایران هنوز میتواند برنامه هستهای خود را سازماندهی مجدد و احیا کند - و اکنون ممکن است تمایل و اشتیاق بیشتری برای انجام این کار داشته باشد. عدم قطعیت موجود در مورد اثرات حملات هوایی اسرائیل - و حتی ایالات متحده - روشن میکند که برای رفع یا حداقل کاهش تهدید برنامه هستهای ایران، به یک راه حل سیاسی به جای نظامی نیاز است. در صورتی که راه حل دیپلماتیک برای مسئله هستهای ایران اندیشیده نشود، منطقه و جامعه بینالمللی باید انتظار حملات پیشگیرانه آینده اسرائیل و وقوع مجدد جنگ، شاید حتی طولانیتر و شدیدتر از آنچه که به عنوان جنگ ۱۲ روزه نامیده میشود، را داشته باشند. بدون ضربه نهایی. حملات ژوئن محدودیتهای موفقیتهای تاکتیکی و عملیاتی اسرائیل در دستیابی به اهداف استراتژیک گستردهتر را نشان داد. در ۱۳ ژوئن، نتانیاهو یک ویدیوی ۷ دقیقهای را به صورت آنلاین منتشر کرد که در آن اعلام کرد اسرائیل به تازگی عملیات شیر خیزان را آغاز کرده است، "یک عملیات نظامی هدفمند برای مقابله با تهدید ایران علیه بقای اسرائیل". او اهداف محدودی را که شامل نابودی زیرساختهای هستهای و نظامی ایران برای جلوگیری از هستهای شدن ایران بود، تشریح کرد. همانطور که نخست وزیر اسرائیل در پایان ویدیوی خود با جسارت خاطرنشان کرد، "ما اجازه نخواهیم داد که خطرناکترین رژیم جهان به خطرناکترین سلاحهای جهان دست یابد." با این عملیات، اسرائیل چیزی را آغاز کرد که نظریهپردازان روابط بینالملل آن را «جنگ پیشگیرانه» مینامند. اسرائیل زمانی به ایران حمله کرد که ضعیفتر بود، نه اینکه منتظر بماند تا ایران به سلاحهای هستهای دست یابد و در آینده تهدید بزرگتری برای اسرائیل ایجاد کند. این منطق با دکترین بگین - که ابتدا در سال ۱۹۸۱ در مورد رآکتور اوسیراک عراق و سپس در سال ۲۰۰۷ در مورد رآکتور الکبار سوریه اعمال شد - سازگار است که در هر دو مورد، با موفقیت برنامههای هستهای نوپای آنها را به عقب راند. در حالی که ارزیابی خسارات نبرد برای ارزیابی اثربخشی حملات هوایی همچنان ادامه دارد، گزارشهای اولیه اطلاعاتی نشان میدهد که بمباران اسرائیل و آمریکا تنها چند ماه یا در بهترین حالت، چند سال برنامه هستهای ایران را به عقب انداخته است. حتی با فرض اینکه تأسیسات هستهای ایران متحمل خسارات «شدید» یا «قابل توجهی» شده باشند، این حملات منجر به نابودی کامل برنامه هستهای ایران، به ویژه قابلیتهای غنیسازی آن، نشده است. بدتر از آن، ذخایر اورانیوم بسیار غنیشده (۶۰ درصد) ایران همچنان نامشخص است و این سوال را مطرح میکند که آیا ایران آنرا جابهجا کرده و آیا حتی میتواند بخشهایی از این اورانیوم نزدیک به درجه بمب را بازیابی کند. اگرچه بدون شک، حملات هوایی اسرائیل یک موفقیت تاکتیکی و عملیاتی است، اما جای سوال دارد که آیا همانطور که نتانیاهو ادعا کرد، «برنامه هستهای ایران را به ورطه نابودی کشانده است» و آیا نتانیاهو عملاً از آزمایش بگین عبور کرده است یا خیر - چه رسد به اینکه این کار را «با تمایز» انجام داده باشد. برخلاف راکتورهای عراق و سوریه، بخش زیادی از زیرساختهای هستهای ایران به شدت مستحکم، در اعماق زمین دفن شده و در سراسر کشور به خوبی پراکنده شده است. این امر هدف قرار دادن و نابودی آن را دشوارتر میکرد. همچنین، نکته منحصر به فرد برای ایران، میزان پیشرفت برنامه هستهای آن در مقایسه با عراق و سوریه در زمان حمله به آنها و میزان تخصص تهران برای حمایت از برنامه بود. پیشرفت ایران در برنامه هستهای پس از سال ۲۰۱۸، زمانی که اولین دولت ترامپ به طور یکجانبه از برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام خارج شد، شتاب گرفت. ایران نیز تلافی کرد و بسیاری از محدودیتهای برجام بر برنامه هستهای خود را کنار گذاشت. ایران که از قید و بند توافق هستهای رها شده بود، فناوریها و اجزای لازم را دوباره توسعه داد و سرمایه انسانی را برای گسترش برنامه هستهای خود مجدداً به کار گرفت و در نتیجه آن را بسیار مقاومتر و بادوامتر از عراق و سوریه کرد. عملیات شیر خیزان ممکن است در کوتاهمدت با آسیب رساندن به برنامه هستهای ایران، امنیت اسرائیل را افزایش داده باشد، اما در درازمدت میتواند به هستهای شدن ایران کمک کند. ایران از عمق دانش، مواد، تجهیزات و قابلیتهای لازم برای سازماندهی مجدد و بازسازی برنامه خود در صورت تمایل برخوردار است. احیای بازدارندگی. برای دههها، شبکه گسترده نیابتیهای منطقهای تهران و زرادخانه وسیع و متنوع موشکی آن، پایههای استراتژی بازدارندگی ایران را تشکیل دادهاند. اما اثربخشی این ابزارها در دو سال گذشته زیر سوال رفته است. از زمان حملات ... ۷ اکتبر، اسرائیل تواناییهای حماس - نیروی نیابتی ایران در نوار غزه - و سایر نیروهای بزرگتر و قدرتمندتر ایران مانند حزبالله در لبنان و حوثیها در یمن را هدف قرار داده و تضعیف کرده است. در همین حال، تنشهای ایران و اسرائیل از یک جنگ سایه به درگیری آشکار در سال ۲۰۲۴ و دوباره در سال ۲۰۲۵ تبدیل شد، اما در هر درگیری، تعداد کمی از موشکها و پهپادهای ایران به سیستمهای دفاع هوایی چند لایه اسرائیل نفوذ کردند، اگرچه جنگ ۱۲ روزه شبکه دفاعی آن را تحت فشار قرار داد. ایران، در مقابل، در برابر حملات هوایی اخیر اسرائیل آسیبپذیر - اگر نگوییم بیدفاع - رها شد. امروزه، هم ایران و هم شبکهی نیروهای نیابتیاش - موسوم به «محور مقاومت» - یا تضعیف شدهاند یا سیستمهای تسلیحاتیشان خنثی شده است، به حدی که دیگر ظرفیت و توانایی تحمیل هزینههای قابل اعتماد بر رقبا و بازداشتن آنها از حملات مستقیم علیه ایران را ندارند. از آنجا که جنگ ۱۲ روزه اخیر برای ایران یک شکست بزرگ بود و نقاط ضعف نظامی آشکار این کشور را به نمایش گذاشت، ممکن است در تهران تندروها را نسبت به نیات سایر کشورها هراسناکتر و مشکوکتر کرده باشد. آنها در بحبوحهی این عدم قطعیت، ممکن است استدلال کنند که اگر قابلیتهای نامتقارن و متعارف ایران به تنهایی نمیتواند در مقابل دشمنان بازدارندگی ایجاد نماید، پس ایران باید اثربخشی ابزارهای قهری خود را دوباره ارزیابی و به دنبال گزینهی هستهای باشد. از زمان جنگ اخیر، مقامات سیاسی و نظامی تهران در حال ارزیابی مجدد چگونگی احیای مجدد بازدارندگی هستند و ممکن است به این نتیجه برسند که حفظ «وضعیت آستانه» هستهای برای مدت طولانی یک اشتباه استراتژیک بوده است. برخی اظهار داشتند که تهران برنامه هستهای خود - به ویژه قابلیتهای غنیسازی خود - را برای به دست آوردن اهرم دیپلماتیک در مذاکرات با ایالات متحده پیش میبرد. اگر چنین باشد، آن استراتژی کاملاً نتیجه معکوس داده است. بازی کردن در بازی ریسکپذیری با توسعه قابلیت فرار هستهای، ایالات متحده و کشورهای اروپایی را به دادن امتیاز به ایران نزدیکتر نکرد - کاملاً برعکس - و همچنین اسرائیل را از شروع یک جنگ پیشگیرانه باز نداشت. ممکن است مقامات ایرانی اکنون به این نتیجه برسند که ابهام در مورد جاهطلبیهای هستهای آن، گزینه مناسبی نیست و دنبال کردن سلاح هستهای برای بقای رژیم ضروری است. اگرچه چنین مسیری، قطعا پرخطر است - و تنها مسیر موجود برای تهران نیست - انتخاب آن با آنچه کشورهای دیگر مانند عراق پس از هدف قرار گرفتن برنامه هستهای خود انجام دادند، سازگار خواهد بود. امنیتی که برای کشورهایی که از مرز هستهای عبور کردهاند (از جمله پاکستان و کره شمالی)، فراهم شده است و جنگها یا تهدیدهای ناشی از تهاجم که کشورهای غیرهستهای (از جمله اوکراین، عراق، لیبی و تایوان) تجربه کردهاند، محاسبات تصمیمگیرندگان ایران را شکل میدهد. این واقعیت که مقامات ایرانی در حال حاضر تعهد خود به برنامه هستهای را به عنوان عنصری حیاتی برای امنیت ملی تغییر دادهاند، نشان میدهد که یک تغییر بیانی در نحوه توجیه این برنامه در حال وقوع است. پیامدهای منطقهای. اساساً در جهانی که تهران مصمم به دنبال کردن سلاحهای هستهای است، اسرائیل بار دیگر با انجام حملات پیشگیرانه بیشتر واکنش نشان خواهد داد. برخی از مقامات اسرائیلی پیش از این گفته بودند که حملات آینده واقعاً امکانپذیر است. این امر باعث تبادلات نظامی متقابل و فورانهای پراکنده - اما شدید - خشونت بین دو قدرت منطقهای با هزینههای جدی اقتصادی و نظامی برای هر دو کشور و خاورمیانه خواهد شد. احتمال جنگ مجدد بین ایران و اسرائیل، به مسابقه تسلیحاتی بیشتر، در منطقهای که از قبل به شدت نظامی شده است، کمک خواهد کرد، و طبق گزارشها، هم اکنون ایران برای تقویت قابلیتهای متعارف خود، آماده میشود تا هزینههای دفاعی خود را به طرز چشمگیری افزایش دهد. علاوه بر این، هرگونه تبادل آتش جدید میتواند به طور بالقوه ایالات متحده و همچنین سایر قدرتهای همسایه را نیز درگیر کند. چنین سناریویی در محیط امنیتی از قبل بیثبات و غیرقابل پیشبینی در خاورمیانه، احتمالاً بیثباتی بیشتری را ایجاد خواهد کرد. باوجود این پیامدها، اسرائیل ممکن است همچنان عملیات نظامی در سطح پایین تا متوسط علیه ایران انجام دهد و با انجام حملات متناوب برای مختل کردن و تضعیف قابلیتهای هستهای تهران، نوعی از استراتژی "چمنزنی" را اتخاذ کند. از آنجا که این استراتژی در تضعیف نیروهای نیابتی ایران نسبتاً موفق بوده است، مقامات اسرائیلی ممکن است وسوسه شوند که از آن برای مقابله با تهدید ایران، به عنوان یک بازیگر دولتی و یک قدرت منطقهای، استفاده کنند. با این حال، برنامهریزی حملات آینده علیه ایران، یک معضل استراتژیک برای اسرائیل و ایالات متحده ایجاد میکند. از آنجا که ایران پس از جنگ همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به حالت تعلیق درآورد، دیگر هیچ بازرسی در محل برای نظارت بر برنامه هستهای ایران وجود ندارد. در نتیجه، با توجه به اینکه برنامه هستهای ایران اکنون ممکن است بسیار مخفیانهتر از قبل توسعه یابد، اسرائیل در تعیین زمان و میزان کوتاه کردن چمن با مشکل بیشتری روبرو خواهد شد. استراتژی امنیتی گسترده و در حال تکامل اسرائیل در قبال ایران نشان میدهد که پیروزی ادعایی نتانیاهو چقدر اغراقآمیز بوده و او تا چه حد در دستیابی به اهداف استراتژیک دکترین بگین شکست خورده است. "چمن زنی" در ایران به این معنی است که درگیری به هیچ وجه تمام نشده است و عملیات هوایی اسرائیل علیه ایران احتمالاً ادامه خواهد یافت، حداقل تا زمانی که ایران به تهدید اسرائیل و پیشبرد برنامه هستهای و قابلیتهای موشکهای بالستیک خود ادامه میدهد و مقامات اسرائیلی معتقدند که گزینه دیگری برای محافظت از امنیت خود ندارند. اگرچه نگرانیها و ترسهای اسرائیل قابل درک است، اما اقدامات نظامی مکرر علیه ایران ممکن است خطرناک باشد و منابع و قابلیتهای اسرائیل را در زمانی که هنوز به طور فعال در درگیریهای بیپایان در جبهههای متعدد علیه نیروهای نیابتی ایران درگیر است، حتی کمتر هم بکند. احیای دیپلماسی. از نظر برخی، خاورمیانه با تضعیف ایران و مهمترین نیروهای نیابتی آن به نقطه عطفی رسیده است. اما استراتژیستها و سیاستگذاران باید از نتیجهگیری مبنی بر اینکه جنگ ناگهان منطقه را متحول کرده است، خودداری کنند. اسرائیل دکترین بگین را در مورد ایران به کار گرفته است، اما نمیتواند ادعا کند که به لحظه "انجام ماموریت" رسیده است. علاوه بر این، هیچ نشانهای وجود ندارد که ایران ممکن است برنامه هستهای خود را رها کند یا اینکه ممکن است رژیم مذهبی آن به کلی فروپاشی کند. در واقع، محققان ایران به نتیجهای متضاد رسیدهاند: این جنگ ملیگرایی ایرانی را احیا کرد و حداقل یک اثر کوتاهمدت "انسجام ملی" ایجاد کرد که به طور بالقوه به رژیم "جان تازهای" بخشیده است. این جنگ همچنین احتمال اینکه تندروهای تهران ناگهان در مورد برنامه هستهای امتیازات بزرگی بدهند را کاهش میدهد، به خصوص اکنون که ایران بسیار آسیبپذیرتر است و رژیم پس از شکستهای قابل توجه اطلاعاتی و نظامی خود در جنگ ۱۲ روزه، از از دست دادن وجهه و آشکار شدن ضعف، میترسد. اگرچه اکنون آتشبس شکنندهای برقرار است، کشورهای سراسر خاورمیانه بزرگ نگران هستند که توقف جنگ ممکن است موقتی باشد. مسئله اساسی که باعث جنگ شد - تهدید ایران به داشتن سلاح هستهای - همچنان حل نشده باقی مانده و اقدامات نظامی به تنهایی این وضعیت را تغییر نخواهد داد. واشنگتن و سایر پایتختها باید با جدیت و فوریت به دنبال یک راه حل دیپلماتیک باشند زیرا آتشبس - یا بهتر است بگوییم، وضع موجود - همچنان بسیار ناپایدار است. حملات هوایی اسرائیل و آمریکا در ماه ژوئن علیه تأسیسات هستهای ایران، زمان کافی را برای مقامات آمریکایی فراهم کرد تا با دقت و خلاقیت در مورد راهحلهای بلندمدتتر برای رسیدگی به مسئله هستهای ایران فکر کنند، اما در عین حال، اعتماد و اطمینان تهران به مذاکرات را از بین برد. باوجود محیطی چالشبرانگیز که در آن ترس و سوءظن متقابل نسبتاً بالا است، فرصت برای یک گشایش دیپلماتیک هنوز وجود دارد. باید از این فرصت استفاده کرد، زیرا در غیاب هرگونه پیشرفت معتبر، قبل از هر چیزی این صرفا زمان است تعیین می نماید کی دور دیگری از درگیری شدید بین کشورها آغاز شود و هماره با آن، ریسک دخالت ایالات متحده در جنگ دیگری در خاورمیانه افزایش یابد. یداله فضل الهی 1404/06/29
*دیدگاههای بیانشده متعلق به نویسنده است و منعکسکنندهی موضع رسمی کالج جنگ نیروی دریایی ایالات متحده، وزارت نیروی دریایی یا وزارت دفاع نیست. نویسنده از دنیل آر. پست به خاطر نظراتش در مورد پیشنویسهای اولیهی مقاله تشکر میکند. ** ترجمه این مقاله به معنی تایید محتوای آن نیست و قصد آگاهی و شناخت دیدگاه های مختلف در مورد درگیری اسرائیل و آمریکا علیه ایران است.
برچسبها: دکترین امنیتی اسرائیل, جنگ 12 روز, ایران, دکترین بگین
+ نوشته شده در یکشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۴ساعت 11:30  توسط یداله فضل الهی
|
|
|